آخرین مطالب
امکانات وب
بالای یک تکه کاغذ کلمات( یادم می آید) را بنویسید و ببینید چه چیزی ظاهر می شود؟یادم می آیدوقتی بچه بودم و مادر برایم جشن تولد می گرفت، بهترین لحظه های زندگیم بود. یعنی وقتی خود تولد شروع می شد دیگر لذتی وجود نداشت. بیشترین لذت، انتظار برای فرا رسیدن روز موعود بود. نقشه می چیدم و خیال می بافتم.چه اتفاقاتی می افتد؟ چه کسانی می آیند؟ برایم چه چیزهایی می آورند؟ آن چیزهایی که دوست داشتم داشته باشم و ندا تمرین دو (در لحظه با حواس 5 گانه)...ادامه مطلب
60 ثانیه بدون توقف بنویسید.شده ام عین ایکس و ایگرگ. شده ام عین همان هایی که نمی خواستم مثلشان باشم. حالم بد می شود وقتی روزها می گذرد و من هیچ غلطی نکردم. باید تمام شود. نوشتن باید هر روز اتفاق بیفتد. بدون وقفه. هر روز و هر روز. وقتی پناهگاه خوبی مثل نوشتن هست، چرا آدم باید از انجام دادن آن طفره برود. هیچ چیز آرامش بخش تر از این نیست که کاری را که دوست داری و بلدی انجام بدهی. نوشتن دوست داشتنی ترین چیز دنیا ست.
+ نوشته شده در چهارشنبه یکم شهریور ۱۳۹۶ساعت 0:0 توسط سعید حسین پور | تمرین دو (در لحظه با حواس 5 گانه)...ادامه مطلب
درباره ی خودتان، آن طور که در این لحظه هستید بنویسید. با استفاده از همه ی حواس پنج گانه.الآن توی خیابان یا کوچه ی پشتی ما، عروسی گرفته اند. سگ می زند، گربه می رقصد.ریشم دوباره بلند شده ولی هنوز آن قدری نیست که باب دلم باشد. ریش مثل تسبیح است؛ می شود مدت زمان زیادی با آن مشغول بود، بدون این که توی چشم بزند. نرم است و کمی فر. دو رنگ. شاید هم چند رنگ. رنگ آفتاب که بخورد طلایی و سیاه و قهوه ای در هم می شود. حتی نارنجی.مزه ی کالباس شام هنوز زیر زبانم است. بچه که بودم خیلی دوست داشتم ساندویچ بخورم. از جلوی ساندویچی ها که می گذشتیم دلم لک می زد برای این که بپرم داخل و یک شکم سیر از عزا در بیاورم. الآ تمرین دو (در لحظه با حواس 5 گانه)...ادامه مطلب